دخترم 16ماهگیت مبارک
عزیزترینم،حلمای دوست داشتنی...
اسفند ماه،اخرین ماه سال 94 که مصادف با 16 ماهگی شما بود با شادی ها و ناراحتی های مخصوص به خودش، اخرین روزاش رو هم داره سپری میکنه...دختر عزیزم ماشالا روز به روز داری بزرگتر میشی و برای خودت خانوم شدی...تقریبا تمام وسایلای خونه رو بخوبی میشناسی،وقتی بهت میگم حلما برس و بیار موهاتو شونه کنم زودی میری و برس و میاری،همچنین تلویزیون،کنترل،لیوان،کاسه،موبایل،پتو،بالش،توپ،و خیلی دیگه از وسایلا رو به خوبی میشناسی... تازه گوشی من و بابایی رو وقتی کنار هم هستن و تشخیص میدی... وقتی بابایی میگه حلما گوشی بابایی رو بیار میری و گوشی رو میاری یا وقتی من بهت میگم حلما گوشی مامانی رو بده به دو تا گوشی که تو دستات هست نگاه میکنی و گوشیمو بهم میدی،نزدیک به دو ماهی میشه که پا به پای من و بابایی نماز ظهر و شب میخونی،وقتی من چادر نماز دستم میگیرم یا جانماز بر میدارم میگی اله اله(یعنی الله اکبر) بعد میای و سرتو میزاری روی مهر و سجده میکنی
دختر عزیزززم خیلی خیلی دوستت دارم..16ماهگیت مبارک